محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفتگو با «اقتصادنیوز» درباره اصلاحات سیاسی و جراحی اقتصادی در ایران میگوید.
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری معتقد است که «بخشی از فروپاشی سرمایه اجتماعی بر اثر عملکرد شورای نگهبان است و باید رد و تأیید صلاحیتها ضابطهمند و قابلفهم برای همه مردم باشد.»
او ضمن تاکید براینکه معتقد به اقتصاد آزاد است، از لزوم «جراحیهای اقتصادی» سخن میگوید؛ جراحیهایی که به اعتقاد او، بدون تصمیمات شجاعانه دولت و همراهی مردم، ممکن نیست و «اصلاحات نظام سیاسی حتماً روی مسائل اقتصادی اثر دارد و بالعکس.»
مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را بخوانید؛
***********
*آقای لاریجانی که چند روز پیش دبیر شورایعالی امنیت ملی شدند، یک سال قبل در انتخابات ریاستجمهوری رد صلاحیت شده بودند، اما امروز سکان شورایعالی امنیت ملی را بر عهده گرفتند، نماینده رهبری هم در این شورا هستند. این تناقض را چگونه میتوان به مردم توضیح داد؟ به مردمی که امروز تجزیهوتحلیل میکنند، آگاه هستند و .... واقعاً این تناقض نیست؟
ما از اینگونه مثالها یکی دوتا، ده تا نداریم و مثالهای متنوع و گوناگونی را داریم که باید بزنیم. این برمیگردد به اینکه یک سری از ساختارها باید اصلاح شود. در مورد همین رد صلاحیت؛ شورای نگهبان سه واژه دارد، تأیید صلاحیت، رد صلاحیت و عدم احراز صلاحیت. به تعداد زیادی از کسانی که اجازه حضور در انتخابات را نمیدهند، نمیگوید که صلاحیتشان رد شده است، بلکه میگوید صلاحیتشان احراز نشده است.
ساختار انتخاباتی باید کاملا بازنگری اساسی شود
*اینها در واقع بازیکردن با کلمات است.
این را من و مخاطبان شما میدانیم. میگویم که سه واژه است، احراز، احراز رد، احراز تأیید. قبول دارم که ساختار انتخاباتی ما باید کاملاً بازنگری اساسی شود و باید ضابطهمند باشد؛ یعنی رد صلاحیت و تأیید صلاحیت، احراز و عدم احراز باید ضابطهمند و قابلفهم برای همه مردم باشد. اینکه به چه دلیل فلانی رد صلاحیت شده است؟
آقای علوی 8 سال وزیر اطلاعات بوده اما صلاحیتش رد می شود
من یکبار در مصاحبهای گفتم که بالاخره در انتخابات ریاستجمهوری 30-40 نفر ثبتنام میکنند. یک زمانی که خیلی ثبتنام میکردند. از بین این 30-40 نفر 70 درصدشان عدم احراز صلاحیت یا رد صلاحیت میشوند و میگویند اینها صلاحیت لازم را نداشتند. این مسئله باید همه فهم شود، یعنی معلوم شود آنهایی که تأیید یا رد میکنند، با استدلال باشد. الان فضای مجازی و فضای هوش مصنوعی انقدر پیشرفت کرده که من وقتی وارد سیستم هوش مصنوعی میشوم، باید بدانم که صلاحیت مرا تأیید میکنند یا نه. اگر رد میکنند به چه دلیل؟ آن دلایلی که به من گفتند را میتوانم رفع و رجوع کنم، میتوانم دفاع کنم یا نه. متأسفانه این ساختارها وجود ندارد.
مثلاً آقای علوی هشت سال وزیر اطلاعات کشور بود، اما برای مجلس شورای اسلامی صلاحیتش رد میشود.
*یا خود آقای پزشکیان که چند دوره رد صلاحیت شدند.
من وقتی وزیر اطلاعات را مثال زدم، هدف دارم. وزیر اطلاعات شخصیتی حقوقی است که باید در مورد 50 هزار ثبتنام کننده نامزدی نمایندگان مجلس اظهارنظر کند، اینکه صلاحیت دارد یا نه. حالا به این شخص وزیر میگویند که تو صلاحیت نداری نماینده مجلس شوی.
اینها نشانگر تناقض است؛ بنابراین باید ضابطهمند باشد، بعضیها این واژه را به کار میبرند و میگویند مهندسی انتخابات اتفاق میافتد. من این واژه را زیاد قبول ندارم. اما در اینجا یک مسئله ساده شرعی را بازگو میکنم. آقایان فقهای شورای نگهبان میگویند که ما باید صلاحیت فرد برایمان یقین شود و بهاصطلاح خودشان میگویند ما در قبر خودمان میخوابیم و شب اول قبر باید پاسخگو باشیم. اما از بحث شرعی نمیخواهم وارد شود؛ بله در شیعه داریم که اگر کسی بخواهد به کسی اقتدا کند یا نماز یومیه را بخواند، باید عدالت آن امامجماعت اثبات شود، اما برای اثبات عدالت آن امامجماعت راههای بسیار سادهای وجود دارد.
من به یک مسجد که میروم میبینم آقایی نماز میخواند، نمیتوانم بروم تحقیق کنم ببینم این آقا چگونه است و پدر و مادرش و فرزندانش چه کسی هستند، چهکار کرده است؟ آیا درگذشته ظلمی کرده است یا نه؟ اما همان مرجع تقلید هم میگوید وقتی وارد مسجد شدی دیدی 10 نفر پشت یکی ایستادند و نماز میخوانند، اصل را براین قرار بده که او عادل است و نمازت را ببند و تمام کن. هیچ مسئولیت دیگری نداری که تحقیق و بررسی کنی و عدالت آن امام جماعت را احراز و کشف کنی.
بعضیها میگویند شورای نگهبان پیامبر را هم شاید رد صلاحیت کند زیرا...
کشفکردن عدالت و بهاصطلاح مو را از ماست کشیدن، خیلی راحت است و بهغیراز امامان معصوم همه خطاها و گناهانی دارند. بعضیها میگفتند العیاذبالله اگر پیامبر اعظم (ص) هم بیاید ثبتنام کند، شورای نگهبان میتواند بگوید که یکی از عموهای ایشان ابوجهل بوده یا همسرش فلانی بوده یا برادرزادههایش هم اینگونه بودند و... طبیعتاً تأیید صلاحیت نمیشود.(خنده)
شورای نگهبان میگوید ما مسئول تایید صلاحتیم، نه سرمایه اجتماعی
*شما امید دارید که این ساختار اصلاح شود؟
ما باید دنبال اصلاح ساختار و این حرفها برویم، بله قانونگذاری میخواهد، مسئله سیاستهای کلی نظام باید اصلاح شود، حتی با برخی از آقایان فقها که صحبت میکنیم، به آنها گفتم که این نحوه برخورد شما سرمایه اجتماعی ما را هم کاهش میدهد. مخصوصاً در مجلس خیلی جالب است که در برخی حوزههای انتخابیه تکنفره، فردی ثبتنام میکند، این فرد مثلاً معلم است، یک سری شاگرد و پدر و مادرانشان، همکارانش و... دارد. اگر این فرد صلاحیت نگیرد، مردم دیگر در انتخابات شرکت نمیکنند.
میگویند حتی اگر 100 نفر را هم تأیید کرده باشی، ما دنبال این یک نفر بودیم. هر کدام از افراد که صلاحیتشان تأیید نشده باشد، مجموعههای از آدمهای رأیدهنده از پای صندوق کنار میروند. به آقایان شورای نگهبان میگوییم سرمایه اجتماعی چه میشود، میگویند ما که مسئول سرمایه اجتماعی نیستیم، ما مسئولی هستیم که میگوییم صلاحیت دارد یا نه.
بخشی از فروپاشی سرمایه اجتماعی نتیجه عملکرد حقوقدانان و فقهای شورای نگهبان است
*به قول شما خیلی فقهی برخورد میکنند.
بله. اما اینگونه که نمیشود، ما باید همه دستبهدست دهیم که سرمایه اجتماعی را حفظ کنیم و نگهش داریم. زمانی 70-80 درصد مردم در انتخابات مجلس شرکت میکردند، در انتخابات ریاستجمهوری 75 درصد شرکت میکردند، اما الان اعداد 40-41 درصد است. من یکبار در مجمع تشخیص مصلحت نظام که اتفاقا روسای قوا، فقهای شورای نگهبان و دیگران هم بودند، گفتم که بخشی از فروپاشی سرمایه اجتماعی بر اثر کار شما حقوقدانان و فقهای شورای نگهبان است.
*پذیرفتند؟
پذیرفتن که مهم نیست، ما باید حرفمان را بزنیم آنها که نمیگویند سمعاً و طاعتاً، چون آقای باهنر فرمودند ما اطاعت میکنیم. من همانجا گفتم که شما به این نتیجه میرسید که باهنر رأی میآورد، پس اطراف او را خلوت کنیم که رأی بیاورد، خب به جهنم که باهنر رأی نیاورد (دقیقاً با همین واژهها گفتم). باید هرکس را که مردم بخواهد، رأی بیاورد نه کسی که من یا دیگری خواست رأی بیاورد. این مسئله را کاملاً قبول دارم که یکی از مواردی است که در ساختارش باید اصلاحات اساسی انجام شود.
انتصاب لاریجانی پیامهای خوبی دارد
*این اتفاق بههرحال رخداده و آقای لاریجانی به یک سمت خیلی مهم بازگشتند. آیا این تغییر میتواند سرآغاز یک تحولات سیاسی و امنیتی باشد و به این عنوان تعبیر کنیم که نظام میخواهد تغییراتی در حکمرانی امنیتی و سیاسیاش داشته باشد یا اینکه بعد از جنگ با اسرائیل صرفاً یک تغییر تاکتیک رخ داده و تاکتیکی است که فضا مقداری تغییر کند؟
آقای لاریجانی شخصیتی است که هم در فضای داخلی و هم بینالملل آدم شناخته شدهای است و خود این انتصاب پیامهای خوبی را دارد. خود من با این انتصاب موافق بوده و هستم و آقای لاریجانی هم همانگونه که عرض کردم شناخته شده است. او مدتها در صداوسیما بود. من یکبار نامهای به مقامات بالا نوشتم و گفتم این صداوسیمای فعلی جمهوری اسلامی -ممکن است عزیزان فعلی از این حرفم ناراحت شوند- قبلاً جاهایی مثل سیمافیلم و... داشت که سریالهای فاخری مثل مختار، اصحابکهف، مریم مقدس، تنهاترین سردار، ولایت عشق و سریالهای فاخری را تولید میکرد که حتی من خاطرم است که سریال مریم مقدس را کشورهای مسیحی میگفتند اینگونه که شما حضرت مریم را به تصویر کشیدید، خود مسیحیها این قدرت را نداشتند و این سریال را خریدند و پخش کردند. ما صداوسیمایی اینچنینی داشتیم و حالا رسیدیم به طنزهای سخیف و پیشپاافتاده که مورد مضحکه قرار گرفتند.
زمانی که آقای لاریجانی رئیس صداوسیما بود عملکردش روشن بود. وی 12 سال رئیس مجلس بود، عملکردش روشن بود. زمانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود عملکردش مشخص بود. مثلا بخواهند آقای باهنر را دبیر شورای عالی امنیت ملی کنند، یک عده ای او را می شناسند و تنها نماینده مجلس بوده است، اما آقای لاریجانی بسیاری از این مسئولیتهای حساس را طی کرده است. اینها جاهای کوچکی نیست.
بعد از ریاست جمهوری، حساس ترین و مهمترین پست در کشور، ریاست صداوسیماست
من در یک مصاحبهای گفتم تا آنجایی که من از اوضاع حکومتی و حکومتداری اطلاع دارم، رهبری که جایگاه خود را دارد، اما بعد از ریاستجمهوری مهمترین و حساسترین پست را در کشور مدیرعامل صداوسیما میدانم. آدمی که چندین شبکه صوت و تصویر تلویزیون را باید اداره کند و اگر بهجای 24 ساعت 240 ساعت هم کار کند ممکن است کم بیاورد.
لاریجانی برای ادامه سیاستهای گذشته نیامده و ابزاردست یک عده نمیشود
آقای لاریجانی چنین جای حساسی را با موفقیت مدیریت کرده است. بعد از اتمام دوره او اگر جستجو کنید، میبینید تعریفهایی که رهبر انقلاب از مدیریت آقای لاریجانی در دوره ریاست بر صداوسیما داشته، بسیار افتخارآمیز است. آقای لاریجانی اگر قرار بود بیاید و سیاستهای گذشته را ادامه دهد، فکر میکنم خودش هم نمیآمد. یعنی فردی نیست که بیاید و ابزاردست یک عده باشد.
چهکارهاند که میگویند مملکت مال حزباللهیهاست
*این تغییر سیاست را شما در چه چیزی تحلیل میکنید؟ چه اتفاقی در منطقه رخداده است؟
مسائل زیاد است، غیر از مسائل اخیر، جنگ 12 روزه ما را به باورهایی رساند که من خودم هم با اینکه فکر می کردم مردم را خوب میشناسم، واقعا یک رنگینکمان بسیار زیبایی از انسجام، همدلی و همگرایی بین طیف های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آمد و چه کسانی آمدند و اعلام کردند که ما ایران مستقل، مقتدر و یکپارچه را میخواهیم که حتی تصور هم نمیکردیم. این رنگینکمان بسیار زیبایی بود که به نمایش گذاشته شد، برای ما ثروت خیلی بزرگی است و باید آن را حفظ کنیم. برای حفظ کردن آن هم نباید توجه خاص به یک قشر خاص و یک گوشه داشته باشیم.
85 درصد مردم می خواهند زندگی کنند و نمی توانند مثل حزب اللهی ها فکر کنند
در مصاحبههایی عرض کرده بودم که یک عزیزی در صداوسیما گفته بود؛ «مملکت مال حزباللهیهاست». من همان موقع گفتم شما چه کارهاید که مملکت را در بست در اختیار یک قشری قرار دهید. حزباللهیها در کشور 10 درصد هستند که روی سرما جا دارند و اهل ایثار، گذشت و خیلی خدمات دیگر هستند. از طرف دیگر ممکن است 5-6 درصد هم داشته باشیم که ما سیاسیون به آنها «رأی سیاه» میگوییم؛ آدمهایی که منتظرند از آن طرف آب، یکی بیاید و نجاتشان دهد.
در این میان 80-85 درصد مردم هم میخواهند زندگی کنند، میخواهند آینده و معیشتشان تأمین باشد و به ایرانیبودن خود افتخار میکنند، ایران مستقل، مقتدر و یکپارچه را دوست دارند، اما میخواهند زندگی کنند. نمیتوانند مثل حزباللهیها فکر کنند، اهل گذشت و ایثار شاید نباشند، اما اینها جمعیت و شهروندان ایران هستند و باید آنها را حفظ کرد و نگه داشت. من همان موقع هم گفتم که از میان 10 درصد حزباللهیها، دو میلیون نفرشان میگویند که همه ایرانیها باید مثل ما فکر کنند، اینها اشتباه میکنند. آن موقع به من ایراد گرفتند و گفتند که شما گفتی دو میلیون حزباللهی داریم در صورتی که حزباللهی خیلی بیشتر داریم که از میان آنها 2 میلیون نفرشان هستند که میگویند همه باید مثل آنها فکر کنند که این از نظر من زیادهخواهی است. بالاخره باید با این مردم زندگی کرد و به آنها کمک کرد.
نیروهای مسلح نباید آتش به اختیار باشند اما دست روی ماشه باشد
داستان جنگ 12 روزه خیلی چیزها به ما داد که البته باید از یک سری غافلگیری و مسائل دیگر درس بگیریم که انشالله باید حواسمان جمع باشد و نیروهای مسلح همواره باید دست به ماشه باشند.
همیشه استراتژی حکومتها این است که نیروهای مسلح باید فرض را بر این قرار دهند که همین امشب حمله خواهد شد، اما باید تحت امر باشند نه اینکه آتشبهاختیار باشند. باید حاکمیت و شورایعالی امنیت ملی تصمیم جنگوصلح را بگیرد و رابطه با کشورها را تصمیمگیری کند. اگر و زیر خارجه هم بحث و صحبتی هم میکند، باید سخنگوی شورا و تصمیمات شورایعالی امنیت ملی باشد. مصوبات شورایعالی امنیت ملی باید موردتأیید مقام معظم رهبری بر طبق قانون اساسی، برسد.
به جراحی اقتصادی نیاز داریم
در این فضا ما به اصلاحات اساسی هم در ساحت اقتصاد هم سیاست و هم فرهنگ نیاز داریم. ساحت دفاعیمان مقداری خرج دارد و باید کار کنیم. اما در ساحتهای دیگر ما حتماً به اصلاحات اساسی نیاز داریم که من اسمش را «جراحی» میگذارم. حتی خدمت آقای پزشکیان هم رسیده بودیم، خدمتشان عرض کردم که سه چهارتا جراحی اساسی در کشور نیاز است که باید انجام شود.
*میخواهم به آن بحثی که شما راجع به اصلاحات فرمودید برسم، ولی قبل از آن سؤال دیگری دارم. شما اشاره کردید که خود آقای لاریجانی شخصیت خاص و برجستهای هستند، این در عرصه بینالمللی هم میتواند یک پالسی برای طرفهای آمریکایی یا اروپایی باشد و مقداری فضا را تغییر دهد؟
حتماً اینگونه است. ما خدمت آقای پزشکیان که بودیم، عرض کردم که وزیر خارجه ما آقای عراقچی فرد بسیار زحمتکش و خوشفکری است و تلاش بسیاری میکند و خوب هم اداره میکند، اما ما که میخواهیم با دنیا مراوده داشته باشیم، این را فقط وزارت خارجه نمیتواند مدیریت کند، شما 4-5 شخصیت شناخته شده را معرفی کن و هر منطقه را به یکی بسپار.
به یکی روسیه، دیگری چین و همسایهها، به دیگری اروپا و حتی آمریکا، لابیهایی در درون امریکا، لابیهایی ضدصهیونیست و غیره را بسپار. خود آمریکا وزیر امور خارجه دارد؛ ولی آقای ویتکاف را برای امور خاورمیانه معرفی میکند و اینگونه نیست که یک وزیر خارجه بتواند تمام دنیا را ارنج و مدیریت کند.
اتفاقاً همان موقع آقای لاریجانی را مثال زدم و گفتم آقای لاریجانی را میتوانید مسئول یکی از این مناطق کنید. لاریجانی را میشناسید و او را همه دنیا میشناسد. این روزها شناسه کاری ما را خیلی ساده میتوانند دربیاورند که آقای لاریجانی کی بوده، چه گفته و چه کار کرده، چقدر موفقیت داشته یا نداشته، مواضعش چه بوده است. بالاخره او چندین سال دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است، بیکار که ننشسته بوده؛ کلی کارکرده و برنامه داشته است. در کل آدم شناخته شدهای بوده است و نظام بینالملل آقای لاریجانی را خوب میشناسد.
*شما اشاره کردید به جراحی اقتصادی. سؤالم را اینگونه مطرح میکنم؛ آیا این اتفاقاتی که در حوزه سیاسی رخ میدهد، میتواند مقدمه اصلاحات اقتصادی باشد؟ چون خیلیها معتقدند که اصلاحات اقتصادی بدون اصلاحات سیاسی و تصمیمات بزرگ سیاسی اتفاق نمیافتد و تکنیکالی نمیشود مسائل اقتصادی را برطرف کرد.
خبرنگاران میگویند ما از باهنر سؤال میکنیم؛ اما او جواب خودش را میدهد. الان هم میخواهم شما را به دید دیگری ببرم. هر حکومتی برای اداره کشور خود یک نظام اقتصادی، نظام سیاسی، دیپلماسی، فرهنگی و... دارد. این نظامها اولاً در درون خود نباید با تضاد روبرو باشند. ما وقتی میگوییم نظام سیاسی، باید تمام مسائل اقتصادی ما را پوشش دهد. مجموعه اینها یک منظومه میشود. یعنی این نظامها نباید در تضاد با هم باشند. باید این نظامها را طراحی کنیم، بعد مجموع اینها یک منظومه میشود. همان منظومه حکومت و نظام جمهوری اسلامی را تعریف میکند و جلو میبرد.
اصلاحات نظام سیاسی حتماً روی مسائل اقتصادی اثر دارد و بالعکس اصلاحات نظام اقتصادی روی نظام سیاسی مؤثر خواهد بود. نظام اجتماعی ما تا مردم طرف این اصلاحات هستند، قانع نشوند، باور نداشته باشند و قانع نکنیم که این اصلاحات کار مفیدی است، درست نمیشود. البته در رفتار اقتصادی اگر بخواهیم یک تصمیمی بگیریم حتماً یک عده ضرر و عدهای هم سود میکنند.
به آقای خاتمی گفتم شما هر تصمیم اقتصادی بگیرید عده ای ضرر می کنند و عده ای سود
زمانی که آقای خاتمی رئیسجمهور شده بودند، جلسهای برای ساماندهی شرایط اقتصادی کشور تشکیل داده بودند. 10-15 نفر از اقتصاددانان بزرگ کشور بودند، من هم در جمع آنها بودم. هر کدام از تئوریسینهای اقتصادی پیشنهادهایی که میدادند را آقای خاتمی باعلاقه و دقت یادداشت میکرد. بعد از جلسه وقت گرفتم و با ایشان ملاقات کردم و گفتم شما تعجب میکنید که اینها این حرفهای خوب را میزنند، من یادداشت نمیکنم و برخی هم فقط نشستیم و گوش میکنیم و شما اینگونه یادداشت میکنید.
ما دهها بار این حرفها را شنیدیم و در برنامههای اول، دوم و سوم هم شنیدیم. به آقای خاتمی گفتم مشکل شما این است که دنبال راهحل اقتصادی میگردید که هیچکس ضرر نکند، همه سود کنند، اما خداوند چنین راهی را خلق نکرده است. شما هر تصمیم اقتصادی که بگیرید، عدهای ضرر و عدهای دیگر سود میکنند. شما باید ببینید هزینهها و درآمدهای هر تصمیم چیست، اگر معدلش مثبت شد، باید اقدام کنید؛ اما اگر منفیاش، نباید اقدام کنید.
تصمیمات اقتصادی هم اینگونه است، نه اینکه تصمیمی باشد که همه سود ببرند. یک مثال میگویم؛ نزدیک 7 سال است که تورم نزدیک 40 درصد را تجربه می کنیم. در طول صد سال تاریخ اخیر ایران (50 سال نظام طاغوت و 50 نظام جمهوری اسلامی) ما چنین پدیدهای را نداشتیم که 7 سال پشت سرهم تورم نزدیک 40 درصد را داشته باشیم. در سال 1374 تورم 49 درصدی زدیم.
کنترل تورم با موعظه و نصیحت و فرمان نمیشود
*کلاً یک سال بود.
یک سال هم نبود 10 ماه بود و در آخر سال پایین آوردیم. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم آن موقع از ما گلایه کرد و ما ترمز دستی را کشیدیم و نگذاشتیم آن تعدیل اقتصادی رخ دهد، ایشان هم از ما گلایهمند شد.
اما اکنون هفت سال است که تورم اقتصادی داشتیم، ساده میگوییم جمعش میشود 280 درصد، اما چون مرکب و فزاینده است، ما میگوییم هفت تا 40 درصد 720 درصد میشود؛ یعنی ما در 7 سال 720 درصد تورم داشتیم و اگر خدای نکرده امسال هم 40 درصد را بزنیم، تقریبا 1000 درصد میشود.
این تورم تحت امر نیست و پارامترهای اقتصادی تحت فرمان نیستند که آقای رئیسجمهور بگوید گرانی نباشد یا مجلس بگوید؛ تورم ممنوع! تورم 10-15 عامل دارد که آن عوامل را باید بخشکانید؛ والا تورم کار خود را میکند، نه تحت امر قانون است نه تحت امر موعظه و نصیحت و فرمان است. تورم یک پدیده اقتصادی است که تعدادی ریشه دارد که آن ریشه ها را باید از بین برد.
3 تا از ریشه های تورم در کشور؛ یکی ناترازی بودجه عمومی دولت است، دوم ناترازی بانکها و سوم ناترازیهای صندوقهای بازنشستگی است و در کنارش ناترازی انرژی هم داریم و دیگر چیزها.
در این وضعیتی که بسیاری از مردمی که از نظر معیشتی در رنج و عذاب هستند، سالی حدود 200 میلیارد دلار در کشور یارانه میدهیم. یارانه انرژی، نان، دارو و... اما این یارانه به شدت ناعادلانه است. یعنی هرکس بیشتر مصرف میکند، بیشتر از این یارانهها استفاده میکند. هرکس هم که مصرف کمی دارد، کمتر استفاده میکند. این ظلم است و باید آن را عادلانه کرد.
در جریان انرژی در دولتهای هشتم و نهم، اتفاقی افتاد بهعنوان هدفمندی یارانهها که آن موقع خوب و لازم بود، بعداً مقداری عقب افتاد و گرفتاری ایجاد شد. برای اینکه این مسئله را اصلاح کنیم نیاز به یک جراحی اساسی در کشور داریم. اگر بخواهیم یارانهها را نه اینکه مساوی بلکه عادلانه کنیم، نیاز به جراحی اساسی دارد.
*به نظر شما دولت آقای پزشکیان این جسارت را دارد که این جراحی را انجام دهد؟
همان اوایلی که آقای پزشکیان تازه بر صندلی ریاست نشسته بودند، خدمت ایشان رسیدم و گفتم «کباب نخوردم؛ اما بوی کباب را خوب میفهمم»، شما که روی این صندلی نشستید، روز اول میگویند که حقوقها را پول نداریم که بدهیم، بعد میگویند یارانه نداریم بدهیم، بعد میگویند پول گندمکاران را نمیتوانیم بدهیم، بعد میگویند معدن طبس فروریخته و 50 نفر کشته شدند، بعد میگویند شهید هنیه را ترور کردند. گفتم هر روز آنقدر از این مسائل بر سر شما میریزد که اگر بهجای 24 ساعت شبانهروز 48 ساعت هم بدوی، به مسائل روزمره بیشتر نمیتوانی برسی. اما در کنار این مسائل روزمره یک سری جراحیهای اساسی موردنیاز است.
خود شما هم ممکن است بگویید که در برخی حوزهها که خیلی مشکل داریم، سراغ جراحیها نرویم. اما اینکه فکر کنیم دو سال دیگر مشکلاتمان کمتر میشود، اینگونه نیست.
به پزشکیان گفتم جراحی اقتصادی هر ماه که عقب بیفتد، یک سال عقب می مانیم
*دقیقاً هر چه عقبتر میافتد، بدتر میشود...
خدمت آقای پزشکیان همین را گفتم که باید جراحی شود و هر ماه که عقب بیفتد، یک سال عقب میمانیم و باید زودتر انجام دهیم. برای اینکه انجام دهید باید اتاق فکر تأسیس کنی و در آن افرادی خوشفکر، وارد، آگاه، هوشمند و خردورز باشند وزی نفع نباشند. اینها برای شما نقشه راه جراحی را تعریف کنند. ما بهغیراز جراحی چارهای نداریم.
من به دولتهای هشتم و نهم نقدهای زیادی را دارم که بحث آن جداست. اما همان موقع که میخواستیم هدفمندی یارانهها را در مجلس تصویب کنیم، همکاری دولت و مجلس به هم خیلی نزدیک بود؛ ما حدود 100 اقدام را برای اینکار لیست کردیم. گفتیم برای اینکه یارانه ها را هدفمند کنیم، سپس بنزین را گران کنیم و پول آن را به ملت بدهیم، 100 اقدام را لیست کردیم. مشخص بود که فاعل هر کدام از این اقدام ها کیست؛ کدام وزارتخانه، سازمان و شخص حقوقی است. سپس زمان آن را مشخص کردیم. بعضی از این اقدامات می بایست پیشینی باشد، برخی حین اجرای طرح و برخی دیگر پسینی باشد.
پول را بهحساب مردم ریختیم و گفتیم تا زمانی که قیمتها اصلاح شود، نمیتوانید پول را برداشت کنید. جالب اینجاست که در روزهای آخر از طرف مردم به ما فشار میآمد که چرا تمام نمیکنید و قیمتها را اصلاح نمیکنید. حتی در آن زمان رئیسجمهور سه بار بهصورت زنده تلویزیونی با مردم گفتگو کرد که مزایای کار اینها و ممکن است چنین اشکالاتی به وجود آید و یک سری اشکالات باید رفع شود و یک عده هم ضرر خواهند کرد.
الان اگر قرار باشد که چنین اتفاقی بیفتد، باید مردم کاملاً توجیه شوند و بدانند که چه اتفاقی رخ میدهد. اگر یکسوم 200 میلیارد دلار -حالا ما دلاری میگوییم شما یورو فرض کنید، مرگ بر آمریکا (خنده) ...اگر یک سوم این عدد را به صورت نقد به مردم بدهیم، 80 دلار میشود؛ یعنی به هر ایرانی سالی هزار دلار میرسد. یک خانواده 5 نفره 5 هزار دلار سالانه دریافت میکند. اگر 5 هزار دلار را مثلا ضربدر از 70 هزار تومان بکنیم، به هر نفر 70 میلیون تومان میرسد؛ یعنی ماهیانه 6-7 میلیون تومان نفری میشود. البته به این شرط که اگر دادیم قیمتها آزاد میشود، یعنی مثلا بنزین 70 هزار تومان میشود.
*آقای باهنر! مسئله اصلاً همین است. دولتها تجربیاتی دارند؛ مثلاً آقای روحانی تجربه سال 96 را داشت، به نظر میرسد این نکتهای که شما میگویید یکی شبیه خاویر میلی آرژانتین را میخواهد، یعنی کسی که بیاید تصمیم بگیرد و پای آن بایستد و اجرا کند.
من همیشه در مصاحبههایم گفتم که برخی یک دولت را اه اه میگویند و یک عده بهبه میگویند، من این را قبول ندارم. تمام خدماتی که در این 45 سال در کشور انجام شده و خیلی هم زیاد بوده است، تمام دولت ها انجام دادهاند. اشتباهی که وجود دارد، تراکم اشتباه دولتهاست.
مردم بدشان میآید که رئیسجمهور هرهر بخندد و بگوید خبر نداشتم
*منظورم دولتها نبود، اتفاقات بعدش را میگویم.
میگویم این کار را خیلی بزرگتر دولتهای هشتم و نهم انجام داد و به جایی رسیدیم که مردم میگفتند چرا انجام نمیدهید، انجام دهید. دولت آقای روحانی همان کار را انجام داد، آقای روحانی خدمات زیادی کرده است و بعضیها که در فضای مجازی بدوبیراه میگویند خیلی ظلم میکنند؛ چراکه روحانی خدمات زیادی کرده است. اما چند تا اشتباه هم داشته است و یکی از آنها این بود که وقتی بنزین گران شد، هرهر خندید و گفت من صبح جمعه خودم فهمیدم. مردم از این رفتار بدشان میآید اینکه رئیسجمهور بگوید که من خودم هم خبر نداشتم که بنزین گران میشود. بلکه باید از قبل توجیه میشد. این کار شوخی نیست.
وقتی میگویم یارانه نفری 70 میلیون در سال میشود، از آن طرف میگویم که بنزین هم 60 هزار 80 هزار تومان همزمان میشود. الان به علت کمبود، بنزین وارد میکنیم هر لیتری برایمان 50 هزار تومان درمیآید، در حالیکه 1500 تومان میفروشیم. اگر هم سهمیه نباشد، 3 هزار تومان میشود. همین 50 هزار تومان برای دولت هزینه میشود. حالا هر کسی بنزین بیشتری مصرف میکند، یارانه بیشتری هم میگیرد، کسی که 5 ماشین دارد، 5 برابر استفاده میکند.
40 درصد از خانوادههای ما در کشور اصلاً ماشین ندارند. البته آنها هم از حملونقل عمومی استفاده میکنند و اگر یارانه نباشد، تاکسی و اتوبوس هم گران میشود.